اختلال اضطراب یکی از مشکلات شایعی است که بسیاری از همسرها هم با آن دست به گریبان هستند. در صورتی که یکی از زوجین به اضطراب مبتلا باشد، طرف دیگر چطور میتواند به او کمک کند؟ «اغلب اوقات دلم شور میزنه… نمیدونم برای چی… در واقع برای همهچی دلشوره دارم، تا وقتی که پسرم از مدرسه برگرده دلم هزارتا راه میره، یا هفته پیش که شوهرم یک مشکل مالی کوچک داشت فکری نبود که به سر من نزنه… دست خودم نیست… ولی صبحها با نگرانی زیاد بلند میشم و شبها هم با فکر و خیالهای جوروواجور خوابم میبره.. البته با زور قرص…»
این جملات وصف حال مختصری از یکی از همسرانی است که با اضطراب دست و پنجه نرم میکند. در کنار همه راهکارهای دارویی و غیر دارویی که معمولاً به صورت درمانهای فردی به چنین افرادی ارائه میشود، عامل مهم دیگری نیز وجود دارد که میتواند کمک حال خوبی برای این دسته از بیماران به حساب بیاید. این عامل مهم، میزان حمایت همسر است. به عبارت دیگر خود شما میتوانید یکی از آرامبخشهای همسر مضطربتان باشید. بدیهی است که اگر اضطراب او را جدی بگیرید و آغوش گرمتان را به روی او باز کنید، در واقع به زندگی مشترکتان کمک کردهاید چرا که برای داشتن یک زندگی آرام، آرامش هر دوی شما ضروری است و اگر یکی از شما دو نفر آرامش لازم و کافی را نداشته باشید، دریای زندگیتان هم آرام نخواهد ماند. پس اگر به دنبال آرامش هستید، بیشتر هوای همسر مضطربتان را داشته باشید.
چگونه دلواپسیها را از همسرتان بگیرید؟
تحقیقات علمی نشان میدهند که اگر شما به عنوان همسر حامی خوبی برای زن یا شوهرتان باشید، میتوانید تأثیر زیادی در سلامتی جسمانی و روانی او داشته باشید. منظور از حمایت فقط تأمین نیازهای مادی همسرتان نیست، بلکه حمایت واقعی تلاش برای کشف اکسیر مهر و محبت است که میتواند زندگی مشترکتان را همیشه سالم و جوان نگه دارد. برای این اکسیر هر همسری فرمول خاص خودش را دارد اما بعضی نکتهها هم وجود دارند که در همه فرمولها مشترکند. در ادامه به چند نکته مهم اشاره میکنیم:
احساسات خودتان را بشناسید
چون همدلی بر پایه خودآگاهی است، باید هرچه بیشتر از احساسات خودتان آگاهی داشته باشید تا بهتر بتوانید احساسات دیگران را درک کنید. همچنین شما باید در زمان همدلی به حالات چهره و حرکات همسرتان توجه کنید. چنین رفتارهایی باعث میشود که همسرتان حس همدردی شما را باور کند.
خودتان را جای همسرتان بگذارید
با درک احساسات همسرتان به او بفهمانید که برایش اهمیت، ارزش و احترام قائل هستید. برای همدلی و همدردی موثر در ارتباط با همسرتان یا دیگران قبل از اقدام به هر عملی، لحظهای هم که شده خود را به جای آنها قرار دهید تا واکنش شما منطقیتر باشد.
فقط راهحل ارائه ندهید
سعی کنید در همدلی، راهحل ارائه ندهید چون شوهرتان دلش میخواهد فقط ناراحتی خود را با شما در میان بگذارد و از جانب شما درک شود. همچنین در همدلی برای طرف مقابل دلسوزی یا ترحم بیجا نداشته باشید. برای مثال، نگویید «وای! بیچاره تو، که چقدر مصیبت کشیدی!» یا «فکر نمیکردم چنین مشکل بزرگی داشته باشی.»
مشکلات همسرتان را کوچک نپندارید
برای اینکه همسرتان با همدردی شما، احساس آرامش بیشتری پیدا کند، نباید مشکلات او را کوچک و بیارزش بپندارید. برای مثال، نگویید «ای بابا اینکه مشکلی نیست» یا «اگر جای من بودی، با این همه مشکل چه میکردی؟» چنین جملاتی باعث میشود که شوهرتان از درد دل با شما پرهیز کند و تلاش شما برای دلداری او بینتیجه شود.
شناخت شما از اضطراب اهمیت زیادی دارد
منظور آن نیست که شما با اضطراب نا آشنا هستید چرا که بیتردید برای شما هم پیشآمده است که به صورت موقتی اضطرابی را تجربه کنید. منظور از شناختن اضطراب، افزایش آگاهی شما نسبت به ماهیت واقعی آن به عنوان یک اختلال و بیماری است. برای مثال مهم است که شما بدانید دلیل و منبع به وجود آمدن اضطراب مشخص نیست و یا اضطراب انواع مختلفی دارد. برای شناختن اضطراب راههای زیادی وجود دارد که از جمله بهترین آنها مطالعه منابع معتبر و صحبت با پزشک همسرتان است.
غر، تمسخر و نصیحت ممنوع
وقتی راجع به اضطراب آگاهی بیشتری پیدا کنید متوجه خواهید شد که بروز آن تقصیر همسرتان نیست. بنابراین به سراغ نصیحت کردن او نمیروید، به خاطر هزینه داروها و یا ملاحظاتی که لازم است برای او بکنید به او غر نمیزنید، او را سرزنش نمیکنید و…
روی مدار تعادل حرکت کنید
کم اهمیت تلقی کردن فکر و خیالهای ناشی از اضطراب همسرتان کمکی به او نمیکند. برای مثال اگر از شدت اضطراب، بیخوابی به سر همسرتان زده باشد و شما به قصد دلداری دادن به او بگویید: «چیزی نیست… دیر شام خوردیم سرِ دلت سنگین شده… بخواب خوب میشی» او اینطور برداشت میکند که شما دارید رنج او را کم اهمیت تلقی میکنید. از آن طرف هم نباید شلوغش کنید، برای مثال اگر در راه برگشت به خانه در ترافیک گیر کردهاید احتمال تأخیرتان را به او اطلاع بدهید ولی هر دقیقه وضعیتتان را به او گزارش نکنید. چون همین کار ممکن است این نگرانی را در ذهن او ایجاد کند که نکند اتفاق بدی برای شما افتاده است (البته جواب تماسهای او را بدهید ولی با آرامش و اطمینان بخشیدن و نه با منتقل کردن اضطراب خودتان به او).
حواستان به داروها باشد
اگر به تشخیص روانپزشک لازم است که همسرتان مدتی دارو بخورد، مانع نشوید. در عوض درباره مدتی که باید دارو را مصرف کند، اینکه داروها بعد از چند وقت کم و سپس قطع خواهند شد، دوز مصرفی فعلی و… سؤال کنید. در کنار آن، مراقب باشید که همسرتان سرِ خود و یا با توصیه افراد غیرمتخصص دارویی را مصرف نکند. به خاطر داشته باشید داروهای روانپزشکی اغلب برای یک دوره مشخص تجویز میشوند و اگر شروع، مصرف و پایان آنها زیر نظر پزشک متخصص صورت بگیرد مشکلی به وجود نخواهد آمد.
در جلسات درمان کنارش باشید
در کنار درمان دارویی، روانشناس میتواند کمک زیادی به بهبود اضطراب همسر شما بکند. یک روانشناس خوب برای او پیدا کنید و در طی جلسات درمان او را همراهی کنید. به خاطر داشته باشید که عملی شدن بخشی از راهکارهای روانشناس به نوع رفتارها و همکاری شما بستگی دارد.
منابع استرس او را شناسایی کنید
فنون مدیریت استرس را یاد بگیرید و در مورد خودتان به کار ببرید. برنامههایی مانند پیادهروی دو نفره در فضای باز و یا شرکت او در فعالیتهای مورد علاقه میتواند کمک کننده باشد.
به او بگویید دوستش دارید
به کارهای عملی اکتفا نکنید و علاقه و حمایتتان نسبت به او را زبانی هم ابراز کنید. یک «دوستت دارم» و یا یک نوازش ساده شما میتواند دنیای طوفانی همسرتان را آرام کند.
جمع آوری و تنظیم: کاویاب