وقتی از والدین پرسیده میشود آرزویشان برای فرزندانشان چیست، اکثرا پاسخ خواهند داد که میخواهند فرزندشان شاد باشد. رفاه فرزندان برای والدین بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد. بیش از دو سوم والدین اذعان میکنند که آنها واقعا نگران رفاه فرزندانشان هستند و این نگرانی در میان همه با هر سن و جنس و درآمد و قومیت و وابستگیهای سیاسی وجود دارد.
اطلاعات زیادی در خصوص نحوه تربیت کودکان باهوش و موفق همیشه در دسترس است اما چگونه میتوان کودکانی شاد تربیت کرد؟
گاهی ایجاد توازن بین آنچه برای کودکان خوب است و آنچه آنها را شاد میکند، دشوار است اما لزوما این دو با هم تناقض ندارند. کودکان شادتر به احتمال زیاد به افراد موفقی تبدیل میشوند.
شادی بر عملکرد تاثیر بسزایی دارد. افراد شاد موفقتر از افراد غمگین هستند چه در کار و چه در روابط عاشقانه. آنها بهتر کار میکنند، مشاغل با پرستیژ بالا دارند و درآمد بیشتری نیز کسب میکنند. ازدواج در بین این افراد بیشتر است و وقتی هم که ازدواج میکنند، رضایت بیشتری از ازدواج خود دارند. در این مقاله به شما خواهیم گفت از منظر علم چطور میتوان کودکانی شاد بزرگ کرد؟
قدم اول: ابتدا خودتان شاد باشید
اولین مرحله در تربیت کودکان شاد این است که خودتان کمی خودپسند باشید. اینکه خودتان چقدر شاد هستید به میزان زیادی بر شاد بودن و موفق شدن کودکانتان تاثیرگذار است.
تحقیقات بسیاری انجام شدهاست که ارتباط معناداری را میان مادران افسرده و بروز رفتارهای منفی در کودکان همچون مشکلات رفتاری نشان میدهد. به نظر میرسد افسردگی والدین موجب بروز مشکلات رفتاری در کودکان میشود. همچنین افسردگی سبب میشود عملکرد والدین در تربیت فرزندان ضعیفتر شود و این موضوع صرفا مربوط به ژنتیک نمیشود.
از سوی دیگر مطالعاتی نیز نشان دادهاست که والدین شاد فرزندانی شاد دارند. در اینگونه تحقیقات نیز هیچ عامل ژنتیکی دخیل نبودهاست.
پس برای شادتر بودن چه باید کرد؟ زمانهایی را در هفته به تفریح با دوستانتان اختصاص دهید.
از آنجایی که خنده مسری است سعی کنید با دوستان و اقوامی وقت بگذرانید که بسیار اهل خنده و شادی هستند. خنده آنها شما را نیز به خنده وامیدارد. عصبشناسان معتقدند که شنیدن صدای خنده دیگران عصبهای آینهای که در قسمتی از مغز قرار دارند را تحریک میکند و این سبب میشود شنونده احساس کند خود اوست که دارد میخندد.

قدم دوم: به آنها یاد بدهید رابطه بسازند
هیچکس منکر این نیست که آموزش برقراری ارتباط بسیار مهم است اما چه تعداد از والدین برای کودکان خود وقت میگذارند تا به آنها آموزش دهند چگونه با دیگران رابطه برقرار کنند؟
این کار چندان سختی نیست تنها کافی است به کودک خود یاد دهید با دیگران مهربان باشد و حس همدلی داشته باشد. با این کار نه تنها مهارت مهمی را به کودک خود آموختهاید و از او انسان خوب و ارزشمندی ساختهاید بلکه مطالعات نشان دادهاست همین کار به مرور زمان آنها را به افراد شادتری تبدیل خواهد کرد.
تحقیقی نشان داد بیماران مبتلا به MS که ماهانه ۱۵ دقیقه تماس تلفنی با دیگر بیماران داشتهاند و در این تماسها توجه و محبت بیقید و شرط به آنها نثار کردهاند، طی دو سال بهبود قابل توجهی در اعتماد به نفس، عزت نفس و عملکرد خود داشتهاند و افسردگی آنها به میزان قابل توجهی کاهش یافتهاست. این افراد همچنین مصون از اضطراب و افسردگی بودند (هر آنچه باید درباره بیماری MS بدانید).
قدم سوم: از آنها انتظار تلاش داشته باشید نه کامل بودن
والدینی که بر هدف و رسیدن به نتیجه بیش از حد تاکید دارند به احتمال زیاد کودکانی با درجات بالای افسردگی، اضطراب و سوء مصرف مواد خواهند داشت.
اکثر کودکانی که به خاطر هوش بالای خود تحسین میشوند، بیشتر دوست دارند پازلهای ساده حل کنند، آنها نمیخواهند ریسک کنند و موقعیت خود را به عنوان کودکی باهوش از دست بدهند. از سوی دیگر بیش از ۹۰ درصد کودکانی که مشتاق رشد و پیشرفت ذهنی هستند، پازلهای سخت را انتخاب میکنند.
چرا؟ وقتی ما فرزندان خود را بابت تلاشی که برای رسیدن به نتیجه میکنند تشویق و تحسین میکنیم، آنها دوست دارند پروسه کار و کوشش ادامه داشته باشد. آنها فرآیند یادگیری را قربانی اینکه باهوش به نظر برسند یا خیر نمیکنند.
قدم چهارم: خوشبین بودن را به آنها یاد دهید
نمیخواهید نوجوان شما عصبی و خشن باشد؟ پس قبل از رسیدن آنها به نوجوانی به آنها یاد دهید نیمه پر لیوان را ببینند.
کودکانی که یاد میگیرند چگونه جهان را خوشبینانه ببینند و تفسیر کنند، به ندرت اتفاق میافتد که در سن بلوغ دچار افسردگی شوند (چگونه خوشبین باشیم؟).
افراد خوشبین در مقایسه با افراد بدبین:
- در مدرسه، کار و ورزش موفقترند
- سالمترند و بیشتر عمر میکنند
- در زندگی زناشویی رضایت بالاتری دارند
- کمتر مبتلا به اضطراب و افسردگی میشوند

قدم پنجم: هوش عاطفی را به آنها بیاموزید
هوش عاطفی اکتسابی است و ذاتی نیست.
کودکان به طور طبیعی احساسات خود را میشناسند اما کاری که شما باید بکنید این است که وقتی کودک دچار خشم و سرخوردگی میشود، با او همدردی کنید، احساسات او را برچسبگذاری کنید و تایید کنید.
کودک: من خیلی خیلی از دست تو عصبانی هستم.
مادر: تو از من عصبانی هستی. خیلی هم عصبانی هستی. خب دربارهاش حرف بزن. آیا احساس محرومیت هم داری به خاطر اینکه من نگذاشتم بری بیرون بازی کنی؟
کودک: درسته. من میخوام همین الان برم بیرون و بازی کنم.
مادر: به نظرم تو ناراحتی (سرش را روی شانه من میگذارد و گریه میکند).
به کودک خود کمک کنید احساسات خود را بشناسند و بگذارید بدانند که این احساسات طبیعی است (البته در خصوص رفتار بد چنین نیست).
قدم ششم: عادت بسازید
باید سعی کنید تمام موارد گفته شده را عملی کرده و تکرار کنید تا به عادت تبدیل شود. چطور میتوان این عادات را در کودک همیشگی کرد. روشهای زیر به شما کمک خواهند کرد:
از بین بردن محرکها: هر عاملی که حواس شما را پرت میکند و شما را از مسیر منحرف میکند، از سر راه بردارید.
به اشتراک گذاشتن: اهداف خود را با دیگران به اشتراک بگذارید تا از حمایت اجتماعی برخوردار شوید.
هر زمان یک هدف: چندین هدف تعیین کردن به کودک فشار میآورد. یک عادت را جا بیندازید سپس مورد بعدی را بیفزایید.
صبور باشید: انتظار نداشته باشید یک مرتبه به نتیجه برسید. این امر زمانبر است. حتی ممکن است دوباره به شرایط قبل برگردد. این طبیعی است. به تلاش خود ادامه دهید.
قدم هفتم: خودانضباطی را آموزش دهید
خودانضباطی بیش از هوش یا هر چیز دیگری موفقیت آتی کودک را تضمین میکند. در یک تستی که از کودکان گرفته شد، کودکانی که توانستند در مقابل خوردن پاستیل marshmallow مقاومت کنند، در سال های بعد زندگی بهتری داشتند و شادتر بودند.
توانایی کودکان پیشدبستانی در به تاخیر انداختن لذت (صبوری برای دومین پاستیل) تعیینکننده هوش، موفقیت تحصیلی و مهارتهای اجتماعی در نوجوانی است. علاوه بر این خودانضباطی فرایند یادگیری و دریافت اطلاعات را تسهیل میکند. همچنین کودکانی که خودا