یکی از عوامل اساسی انحرافات روان و شخصیت انسان، «عقده حقارت» یا خود کم بینی است. عقده حقارت به حالت افسردگی همراه با کینهتوزی که به سبب ناکامی، تحمل رنج، خفت و حقارت پدید میآید، تعریف شده است. «احساس حقارت»، همانطور که از کلمه دومش بر میآید، یعنی اینکه یک نفر حس کند در برابر دیگران کوچک است و خودش را دست کم بگیرد.
پسری ۳۱ سالهام. حدود دو سال است در جایی استخدام شدهام و طبیعی است که از لحاظ تجربه کاری و از نظر جایگاه کاری از همه همکارانم پایینتر باشم، اما همین موضوع باعث شده همکارانم هرچه بگویند به آنها بگویم: «چشم». ادامه این حالت من را خیلی ناراحت و افسرده کرده است و اجازه نمیدهد از کارم که خیلی آن را دوست دارم، لذت ببرم. لطفا راهنماییام کنید. مسئله شما بیش از این که ناشی از جایگاه واقعی شما در محیط کار باشد؛ ناشی از تصور شما از خودتان یا آن چیزی است که روانشناسان به آن خودپنداره میگویند.
خودپنداره چیست؟
خودپنداره یا خودانگاره تصوری است که ما از چگونه بودن خودمان در ذهن داریم. در واقع، خودپنداره نگرش ما درباره خودمان است. این نگرش بسیار مهم است و بر تصور ما درباره خودمان، دیگران و خانواده تاثیر به سزایی دارد. کسانی که خودپنداره منفی از خود دارند، احساس شادکامی نمیکنند؛ از دیگران و منابع قدرت شاکی هستند و نمیتوانند دوستیهای واقعی داشته باشند.
ریشه شکلگیری خودپنداره
یک خودپنداره ضعیف از پذیرش ارزشگذاریهای غلطی که دیگران درباره فرد انجام میدهند، شکل میگیرد. یعنی قضاوتهایی که دیگران درباره ظاهر و تواناییهای شما کردهاند، به خصوص در دورانی که سن و سال کمی داشتید، در شما این تصور را به وجود آورده که نسبت به دیگران در موضع پایینتر و ضعیفتری قرار دارید. جالب است بدانید که همه ما آدمها، این احساس را در زندگیمان بارها تجربه کردهایم، حتی آدمهای موفق و به ظاهر کامل، قوی، برخوردار و مسلط. بنابراین بخشی از مشکل را در خود ببینید و برای حل آن، پیشنهاد میکنم در صورت امکان، از نظر یک روانشناس یا مشاور بهرهمند شوید.
نگاهی از زاویه فرهنگ کار بیندازیم
بیایید از زاویه فرهنگ کار، محیط کار و همکاران شما هم به مسئله نگاه کنیم. به طور طبیعی همۀ افرادی که شغلی را انتخاب کردهاند و وارد کاری شدهاند، به شما خواهند گفت که آنها هم در روزهای اول کار بسیار محتاط بودهاند و سعی میکردند با احترام و حرف شنوی از همکاران، تصور خوبی از خود نزد آنها ایجاد کنند و این مسئله در ابتدای کار هم طبیعی و هم سازگارانه است. حتی افرادی که الان شما به آنها چشم میگویید، خودشان زمانی بله چشمگوی همکاران و پیشینیان خود بودهاند.
دچار تعارض شدهاید
حال مشکل شما این است که این رفتار برای شما شکل تعارضی به خود گرفته است؛ یعنی کاری میکنید که خود از انجام آن راضی نیستید یا احساس میکنید که باید کاری کنید که شما را راضیتر کند، اما برای انجام آن، ثبات قدم کافی ندارید. پس خود را برای ایجاد سبک رفتاری جدید و مناسب در محیط کار آماده کنید. به طورطبیعی منظور از این سبک، داشتن غرور و خشم نیست.
ویژگیهای رفتاری یک فردی که دچار خود کم بینی است:
بیاحترامی به دیگران
آدمهایی که برای خودشان احترام قائل نیستند، به دیگران هم احترام نمیگذارند، آنها فکر میکنند چون خودشان، خودشان را قبول ندارند، پس نباید کس دیگری را هم قبول داشت. آنها کوچکترین مشکل دیگران را چنان به رخشان میکشند که آنها تحقیر شوند.
دهنبینی
آدمهایی که خود کم بینی دارند با کوچکترین توصیه دیگران، یک دفعه مسیر زندگیشان را عوض میکنند. کافی است که به این آدمها بگویی لباسشان زشت است، دیگر عمراً فردا آن لباس را تنشان ببینید.
انزوا
کسانی که احساس حقارت دارند، فکر میکنند دیگران هم مثل خودشان، آنها را غیرجذاب، خنگ و خستهکننده میدانند. به همین دلیل سعی میکنند تا جایی که میشود، توی چشم نباشند و با کسی دهان به دهان نشوند تا ضعف خیالیشان مشخص نشود. رقابتگریزی آدمهای خود کم بین با اینکه دلشان میخواهد همیشه برنده شوند، باعث میشود سعی کنند تا جایی که ممکن است، وارد هیچ رقابتی نشوند. آنها خودشان فکر میکنند که بازنده خواهند بود و بازندگی هم یک فاجعه دیگر است!
انتقاد ناپذیری
یکی از علتهایی که این افراد انتقادپذیر نیستند، همین است که آنها هر نوع انتقاد سازنده یا ناسازندهای را دشمنی تلقی میکنند. خودکمبینها دوست ندارند کسی ناتوانیهای آنها را گوشزد کند.
توهم توطئه
کسانی که برای خودشان ارزشی قائل نیستند، فکر میکنند که همیشه دشمنهایی دارند که نشستهاند و در فکر دسیسهای هستند تا آنها را از هر جایی که هستند پایین بکشند. البته توهم توطئه در شکل شدیدش یک بیماری روانی است و باید درمان شود.
کاری که شما باید بکنید
شما کافی است درباره خودتان هم همان حس احترام و ارزشمندی را داشته باشید که برای دیگران قائل هستید. همان قدر به دیگران اهمیت دهید که به خودتان اهمیت میدهید. اهمیت قائل شدن زیادی برای دیگران را در اولویت قرار دادن خود تغییر دهید. سعی کنید به تدریج این الگوهای رفتاری را در خود ایجاد کنید. راهنما و الگوی شما هم میتوانند کسانی باشند که در همان محیط در کنار شما هستند. از رفتارهای آنها الگوبرداری کنید، ولی ارزشهای خود را هم دخیل کنید؛ مثلاً اگر جراتورزی یک همکار خود را ستایش میکنید، از آن الگو بگیرید ولی اگر لحن او را دوست ندارید، آن را عوض و ملایمتر کنید.
این تغییرات را شروع کنید و به خود و تواناییهای خود ایمان داشته باشید. نگاه تبعیضآمیز به خود نداشته باشید و بدانید اگر با تعارض و از روی تعارف، چشم بگویید؛ اینها به خشم درونی تبدیل میشود و روزی سر برخواهد آورد؛ بنابراین نگذارید این ناراحتیها روی هم جمع شود. با تغییر برخوردتان، همکاران را برای انجام شیوه مناسب و منصفانه رفتار با خودتان آماده کنید. در مواردی که رعایت نمیکنند، گاهی بیتوجه باشید و گاهی به صورت مستقیم به آنها بازخورد دهید و حتی اعتراض کنید؛ البته همواره به آنها به طور مشخص بگویید که دقیقاً چه نوع برخوردی را برای خود مناسب و در شان خود میدانید. منظورم این است که صرفاً اعتراض و گله نکنید، سعی کنید به آنها شیوه مناسب برخورد با خودتان را هم گوشزد کنید. از همه اینها مهمتر، این است که کار خود را براساس شرح وظایف و با لحاظ کردن محدودیتهای خود انجام دهید و نگذارید آنها از شما خرده بگیرند و اگر هم گرفتند، سعی کنید ضمن پذیرش مسائل کاری، از خود دفاع کنید.
عزت نفس، دشمن خودکم بینی
برای آن که بتوان با «عقده حقارت»، به سازشی منطقی رسید یا آن را از وجود خویش دور ساخت، لازم است درباره آن شناسایی کافی پیدا کرد. وقتی انسان در گزینش هدفهای زندگی خود، اندیشههای خام و بیحاصل میپرورد یا سعی میکند به محالات دست پیدا کند و یا تنها تمایلات و منافع شخصی را در تلاش و کوشش خود مد نظر قرار میدهد، مفهومش این است که راه گریز خود را در شکست و ناامیدی میجوید؛ تا حالا شده است که خودتان برای تشویق خودتان آبمیوه بخرید؟ شده که نظر دیگران را درباره موقعیتتان در نظر نگیرید و شده است که برای موفقیتهای کوچک و بزرگ خودتان، جایزه بخرید؟ یکی از راههایی که میتواند به شما کمک کند تا از پس احساس حقارتتان بر بیایید، این است که راههایی برای تشویق خود پیدا کنید. باور کنید خیلی لذتبخش است که آدم بعد از موفقیت در یک آزمون زندگی، اولین شیرینی موفقیتش را خودش بخورد و بعد آن را به دیگران تعارف کند.
تا حالا مزه این شیرینی را چشیدهاید؟ باید خودتان دست به کار شوید، اگر بخواهیم در یک کلمه، راهحل را به شما معرفی کنیم، باید بگوییم شما باید خودتان را باور کنید. خودِ خودتان و از خودتان بودن خجالت نکشید. باید با تمام وجود، خودتان را بپذیرید. حتماً میپرسید چگونه میتوانم چنین کار مهمی را انجام دهم. مکانیزم باور خود، عزت نفس است. برای اینکه خودمان را باور کنیم باید عزت نفس را در درونمان افزایش دهیم. عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن؛ این حس از مجموعه افکار، احساسات، عواطف و تجربیات ما در طول زندگی ناشی میشود. میاندیشیم که فردی با هوش یا کودن هستیم، احساس میکنیم که شخصی منفور یا دوستداشتنی هستیم، مورد قبول و اطمینان هستیم یا خیر؟ خودمان را دوست داریم یا نداریم؟ همانطور که ملاحظه میکنید، مولفههای عزت نفس گسترده و پیچیده است. مجموعه این برداشتها و ارزیابیها و تجاربی که از خویش داریم، باعث میشود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن، یا بر عکس احساس ناخوشایند بیکفایتی داشته باشیم؛ درخور ذکر است که اعتماد به نفس و در یک کلام تمام ویژگیهای مثبت فرد، برآیند عزت نفس به شمار میآید؛ یعنی از عزت نفس ناشی میشود.
ویژگیهای اشخاصی که عزت نفس بالا دارند
- مستقل عمل میکنند: درباره مسائلی چون استفاده از وقت، پول، حرفه، تحصیل، ازدواج و مانند اینها، با عزتمندی دست به تصمیمگیری نهایی و انتخاب میزنند.
- مسئولیتپذیر هستند: مسئولیت کارهای خویش را به عهده میگیرند و فرافکنی نمیکنند.
- به پیشرفتهایشان افتخار میکنند: هنگامی که از پیشرفتهایشان تعریف میشود (تعریف واقعی نه چاپلوسی)، با مسرّت تصدیق میکنند و از این بابت احساس رضایتمندی دارند. البته نباید اجازه دهیم که تعریف دیگران باعث خودشیفتگی و غرور ما شود.
- ناکامی را به خوبی تحمل میکنند: آنها که عزت نفس بالایی دارند، هنگام روبه رو شدن با ناکامیها، میتوانند شکیبایی از خود نشان دهند و قادر هستند از آن چه که موجب ناکامیشان شده، سخن بگویند و آن را تحلیل کنند.
جمعآوری و تنظیم: کاویاب