به طور کلی، برای معلم خوب بودن دو نقش یا دو وظیفه منظور گردیده است. نخستین وظیفه آنان، مسئولیتی است که در برابر فرهنگ جامعه خود بر عهده گرفتهاند و دیگر، وظیفهای که در قبال شاگردان پذیرفتهاند. این دو وظیفه اغلب همزمان با یکدیگر انجام می گیرد. ارسطو میگوید: افتخار کسانی که به کودکان تعلیم میدهند، بیش از کسانی است که آنها را به وجود میآورند. معلم و دانشآموز، دو رکن اساسی آموزش و پرورش هستند. آموزش و تدریس، کاری بسیار ظریف و حساس است و هر کسی که سواد یا معلوماتی در زمینه خاصی کسب کرده است، نمیتواند معلم موفقی باشد. پس معلم شایسته، کسی نیست که در یک دبستان یا دبیرستان تدریس میکند، بلکه میتواند هر فرد واجد شرایطی باشد که در حوزه تربیتی فعالیت کرده و میخواهد در کار تدریس و فن آموختن، موفقیت به دست آورد.
نقش معلم نسبت به فرهنگ
منظور از فرهنگ، طرز زندگی معمول یا میراث اجتماعی مردم است و محصول هرگونه تجربههای انسانی است که در پرتو آن، گروهی از مردم به راه و رسم زندگی خود ادامه میدهند. یکی از وظیفههای هر معلمی، انتقال بخشی از ویژگیهای فرهنگ ملت خود، به نسل جوان جامعه است که مورد تأیید اکثر مردم قرار گرفته باشد. اما باید توجه داشت آموزش و پرورشی که فقط به حفظ دستاوردهای گذشته و فرهنگ موجود بپردازد، نمیتواند پویا، مترقی و متحول به شمار آید. بنابراین، ممکن است برای معلم چهار وضع یا حالت پیش آید:
- نفی فرهنگ موجود: معلمانی که میراث فرهنگ ملی را نادیده میانگارند، آن را عامل عقب ماندگی میشمارند و معتقدند که چنین فرهنگی برخلاف طبیعت، آزادی و آرزوهای بشری است و پیروی از آداب و رسوم آن، نادرست و ابلهانه است. بدین جهت، میکوشند شاگردان خود را از تعلق به چنین فرهنگی نومید و دلسرد نمایند.
- طرح فرهنگ نو: چون این دسته از معلمان، افرادی نوگرا و تجدد طلبند، به طرح و ایجاد فرهنگ آرمانی و متعالی خود، دست میزنند. برای اجرای این منظور به شاگردان خود، نگرشها، ارزشها و معلوماتی را میآموزند که سبب حرکت آنان به سوی آرمانهای آنان میگردد.
- حفظ فرهنگ موجود: گروه دیگری از معلمان، خود را حامی و پشتیبان فرهنگ جامعه خود میشمارند و برای ارزشها، اعتقادها، دانشهای ملی و میهنی، اهمیت فراوانی قایلند. فرهنگ موجود را، آن گونه که هست، ارج مینهند، به تجلیل و ستایش نقاط مثبت آن میپردازند و میکوشند آن را بی کم و کاست، به نسلهای بعدی تحویل دهند.
- اصلاح فرهنگ موجود: این دسته از معلمان بدون دلیل منطقی، به نفی و تغییر یا حفظ فرهنگ، کوشش نمیکنند، بلکه آن را مورد ارزیابی دقیق قرار میدهند. جنبههای مثبت و منفی، سودمند و زیانآور آن را مشخص کرده و سعی میکنند، تضادهایی که در فرهنگ وجود دارد، روشن سازند و راه حل احتمالی آنها را بیابند تا از صدمه زدن به معیارهای ارزشمند آن جلوگیری کنند.
وظایف معلم در قبال موفقیت دانشآموزان
معلمان خوب، در تضمین موفقیت و پیشرفت شاگردان خود، وظیفه مهمی بر عهده دارند و قبل از هر شرطی لازم است دو پیش نیاز زیر را دارا باشند.
- علاقه به تدریس: پژوهشگران، عشق و علاقه به تدریس را، نخستین پیش نیاز هنر معلمی دانستهاند و این نباید به آن معنا باشد که معلمی شغل شریف و مورد احترام مردم است، بلکه بدان سبب که، تا کسی به کار تدریس علاقمند نباشد، نمیتواند در موفقیت شاگردان نایل آید.
- توانایی ایجاد علاقه در شاگردان: تنها علاقه خود معلم به موضوع درسی، کافی نیست، معلم باید بتواند این علاقه را در شاگردان خود نیز ایجاد کند. تدریس خوب و مؤثر نیاز به مهارت دارد و این هنگامی حاصل میشود که معلم نشان دهد، هم به شغل خود و هم به کار تدریس علاقمند است. معلمانی که به درس علاقه دارند، اما نسبت به شاگردان خود، بیتفاوت هستند، کلاسشان اغلب سرد و کسل کننده جلوه میکند.
عوامل مؤثر در کارآیی معلم
- بومی بودن: اینکه معلم متعلق به همان منطقه مورد اشتغال باشد.
- همزبانی: از نوعی عامل فرهنگی حکایت میکند، زیرا زبان از ارکان انسجام فرهنگی است.
- اشتراک رأی: به هم نظر بودن و مشابهت آرا و عقاید معلم و شاگردان از لحاظ مذهبی، سیاسی، اخلاقی و… مربوط میشود و به طور کلی، یک عامل مثبت در کارآیی تدریس است، هر چند نباید الزاما معلم و شاگردان، هم رأی باشند.
- نگرش شغلی: طرز تلقی از شغل خود یا خصوصیات دیگری از جمله رضایت یا عدم رضایت و بی تفاوتی را شامل می شود.
- برنامه ریزی معلم: طرح تدریس و برنامه ریزی معلم از جلسه اول تا آخرین جلسه، امری مهم است و موجب افزایش کارآیی معلم میگردد.
ویژگیهای معلم خوب ازنظر جان دیویی
جان دیویی، از فلاسفه تعلیم و تربیت در قرن اخیر، که معتقد است معلم خوب باید دارای ویژگیهای زیر باشد:
- معلم خوب، باید به تفاوتهای فردی شاگردان خود، آگاهی داشته باشد.
- معلم خوب، باید قدرت هدایت کلاس به سوی هدفهای مشخص شده را داشته باشد.
- معلم خوب، باید احساسات سلطه جویانه خود را کنترل کند.
هرچند یک معلم خوب و موفق در موقعیتها و محیطهای مختلف، متفاوت است، با این حال، معلمان خوب به طور کلی، خصوصیات مشترکی دارند از قبیل:
علاقه به تدریس: |
به این معنی که معلم باید به خود تدریس و موضوع مورد تدریس، علاقه داشته باشد. |
ثبات عاطفی و روانی: |
معلم به عنوان یک رهبر و الگوی رفتاری باید در افکار و اعمالش ثبات داشته باشد و تحت تأثیر عواطف و هیجاناتش تصمیم گیری نکند، به طوری که دانش آموزان بتوانند به او اعتقاد و اطمینان داشته باشند. |
ادامه به تحصیل |
معلم کسی است که همیشه احساس نیاز به یادگیری و فراگیری مطالب تازه داشته باشد و مطالعات خود را پس از کسب مدرک تحصیلی متوقف نکند. |
حس مهربانی و همدردی با دانشآموزان |
معلم باید رفتارش به گونهای باشد که دانش آموزان بتوانند، آزادانه ناراحتیها و مشکلات خود را با او در میان بگذارند و مطمئن باشند به خاطر اشتباهات مرتکب شده، مورد انتقاد او واقع نخواهند شد. |
روحیه همکاری |
یک معلم خوب همیشه آماده همکاری با دیگر معلمان است، خصوصا اگر احساس کند که وجودش در این همکاری مؤثر و لازم است. |
صبر و بردباری |
یکی از خصوصیاتی که واقعا یک معلم خوب باید از آن برخوردار باشد، بردباری است. زیرا اصولا معلم با کودکان و نوجوانان سروکار دارد و این افراد به خاطر کمی سن و تجربه، گاهی رفتارهایی از خود بروز میدهند که اگر معلم بردباری کافی نداشته باشد، موجب ناراحتی خواهد شد. |
رعایت انصاف در ارزشیابیها |
دانش آموزان به اظهار نظر معلم در مورد خود، خیلی اهمیت میدهند و چنانچه ارزشیابی معلم منصفانه نباشد، موجب کینه و دشمنی و در نتیجه دوری گزیدن برخی از دانش آموزان از معلم میگردد، که این حالات عاطفی، ثمرات بدی در پی خواهد داشت. |
آشنایی با اصول روانشناسی |
معلم باید علاوه بر داشتن تخصص در زمینهای خاص که تدریس مینماید، با اصول کلی روان شناسی نیز باید آشنایی داشته باشد. چنانچه معلم با قوانین رشد، یادگیری، خصوصیات سنی گروههای مختلف و. .. آشنا باشد، خیلی از مسائل و مشکلات را میتواند به آسانی توجیه کرده و راه حل آنها را بیابد. |
قدرت بیان |
خوش صحبتی و قدرت بیان، یکی از عواملی است که در ایجاد رابطه با افراد، فوق العاده مؤثر است و معلم باید حتما از این نیرو برخوردار باشد. بسیاری از افراد، باسواد و مطلع هستند ولی در اظهار مطالب و تفهیم آن به دیگران، ناتوانند. |
آراستگی ظاهر |
معلمی که در روز، چندین ساعت در برابر دانش آموزان کلاس ظاهر میشود، باید از نظر ظاهر کاملا آراسته، پاکیزه و منظم باشد. |
در زمینه اثربخشی فعالیت معلم، پژوهشهایی صورت گرفته است که براساس این پژوهشها، ویژگیهای زیر را فهرست کردهاند:
- استفاده متنوع از مطالب و روشهای تدریس
- آموزش همراه با شور و شوق
- رفتار آموزشی مطابق با وظیفه و کار آموزشی
- پرهیز از عیب جویی و انتقادات تند و خشن
- استفاده بیشتر از سبک تدریس غیرمستقیم
- تأکید بیشتر بر محتوای آموزشی
بنابرآنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت یک معلم خوب:
- رابطهاش با دانشآموزان مثبت است
- به احساسات دانشآموزان توجه میکند
- نظم و کنترل کلاس را در اختیار دارد
- محیط مطلوبی برای یادگیری پدید میآورد
- از کار با دانشآموزان لذت میبرد
- دانشآموزان را به فعالیتهای یادگیری میکشاند
- خلاق و نوآور است
- به آموزش مهارت خواندن تأکید دارد
- دانشآموزان را به داشتن تصویر خوبی از خود هدایت میکند
- به طور جدی در فعالیتهای رشد حرفهای خود شرکت میکند
- انعطاف پذیر است و به موضوع درسی تسلط کافی دارد
- ثابت قدم است و عادلانه رفتار میکند
دیگر ویژگیهای یک معلم خوب
دلسوز بودن
معلمان خوب، صبور، بادرایت و مهربان هستند. آنها میتوانند خود را جای دانش آموزان خود قرار داده و تصور کنند که آنها به چه چیزی فکر میکنند یا چه احساسی دارند. پس میتوانند از قبل پیشبینی کنند که دانشآموزشان برای یادگیری و پیشرفت به چه چیزی نیاز دارد. وقتی دانشآموز در حال درگیری و کشمکش است، معلم خوب، ناامیدی خود را پنهان کرده و از اظهارنظر تحقیرآمیز که فقط اوضاع را بدتر میکند، خودداری بسیار دشوار و پیچیده است، اما معلمان خوب میدانند که آنچه آنها را از سایرین متمایز میکند، این است که آنها با تمام وجود و از صمیم قلب برای بچهها درس میدهند.
پرشور بودن
معلمان خوب در مورد خیلی از مسائل، شور و حرارت خاصی دارند: مثلاً در ارتباط با کودکان، یادگیری، محتوای انتخابشده، هنر تدریس و کلیت زندگی. بااینکه بهراحتی نمیتوان سطح بالایی از شور و اشتیاق را در بلندمدت حفظ کرد، معلمان برجسته از قبل روشهایی را در نظر میگیرند که با استفاده از آن عشق به کار و دنیای آموزش را در دل خود زنده نگهدارند. وقتی هرروز صبح دانش آموزان آنها وارد کلاس میشوند، آنها بلافاصله احساس میکنند معلمان از قبل در آنجا منتظر آنها بودهاند که با انرژی و اشتیاق فراوان کلاس را شروع کنند. چنین حسی باعث میشود که یادگیری برای آنها مهیجتر شود.
سرسخت بودن
معلمان هیچگاه نمیتوانند دست از تلاش بردارند. به همان اندازه که کار در بعضی مواقع سخت میشود، معلمان خوب میدانند که سختکوشی و تعهد آنها به انجام درست کار، نیروی محرکهای است که تمام امورات کلاس درس را هدایت میکند.
آمادگی مواجهه با چالشها
معلمان نمیتوانند بهراحتی از برآورده ساختن اهداف یادگیری دانش آموزان خود مأیوس شده و دست بکشند. آنها باید این آمادگی را داشته باشند که با موانعی در سر راه خود برخورد کنند و درعینحال باید در تمرکز بر اهداف کوتاهمدت و بلندمدت خود، مصمم باشند. بهعلاوه، معلمان خوب، ماهیت دشوار شغل تدریس را بهعنوان بخشی جداییناپذیر از مسیر شغلی خود پذیرفتهاند.
نتیجه گرا بودن
معلمان خوب از طریق ارزیابیهای آموزنده، بهکارگیری آخرین فنون تعلیم و تربیت، توجه به جزئیات و اراده مطلق، از تمام ابزارهای در اختیار خود بهمنظور کمک به دانش آموزان خود در دستیابی به اهدافشان استفاده میکنند. همچنین برای معلمان بسیار اهمیت دارد که نتیجه گرا بوده و همواره به دنبال جدیدترین ابتکارات آموزشی باشند. وقتی سختکوشی آنان برای پیشرفت دانش آموزان، مثمر ثمر واقع میشود، این معلمان جان تازهای گرفته و بیشازپیش به مأموریت خود بهعنوان مدرس پایبند میشوند.
خلاق و کنجکاو بودن
معلمان توانمند ماهیت پویای تدریس در کلاس را پذیرفتهاند و در برابر آن مقاومت نمیکنند. آنها با فکر کردن در خارج از چارچوب و شجاعت به خرج دادن در بهکارگیری تکنیکهایی که قبلاً امتحان نشدهاند، در زندگی دانش آموزان خود تغییر ایجاد میکنند. این دسته از مدرسان، نهتنها این کار را خستهکننده و مأیوسکننده نمیدانند، بلکه از مواجهه با دنیای ناشناختهها و معماهایی که در هر سال تحصیلی پدیدار میشوند، لذت میبرند چراکه آنها از مهارتهای خلاقانه حل مسئله خود به شیوهای جدید و بهطور مستمر استفاده میکنند.
خوشبین بودن
حتی فکرش را هم نکنید که جزء آن دسته از معلمانی باشید که همیشه نیمهخالی لیوان را میبینند. مفهوم پیشگویی کامبخش (self-fulfilling prophecy) نقش مهمی را تدریس ایفا میکند زیرا این انتظارات معلمان است که نتایج و دستاوردهای دانش آموزان را تعیین میکند. بهعبارتدیگر، معلمان خوب میدانند که دانش آموزان آنها فقط تا زمانی موفق میشوند که از آنها حمایت شده و باور شوند. این معلمان با مطرح کردن خواستههای خود از هر دانشآموز در بالاترین سطح از انتظارات، موفقیت او را خیلی زودتر از آنکه واقعاً محقق شود، مجسم میکنند. این یکی از خصلتهای جادویی معلم بودن است.
انعطافپذیر بودن
در زندگی کاری یک معلم، چیزی به نام یک روز معمولی وجود ندارد. به همین دلیل، معلمان خوب هر روز خود را با ذهن باز و حس شوخطبعی آغاز میکنند. آنها هیچگاه به خاطر موانع بزرگ و کوچکی که بر سر راهشان قرار دارد، مأیوس نمیشوند. بااینکه عوامل متعددی وجود دارد که بر هر دقیقه از روز کاری آنها تأثیر میگذارد، آنها بهاندازه کافی قوی بوده و با لبخند در مقابل این مشکلات از خود انعطاف نشان دهند.
دیدگاه ابوعلی سینا درباره معلم خوب
ابوعلی سینا میگوید: کسی که عهدهدار تربیت کودکان میشود باید حداقل این خصوصیات را دارا باشد:
خردمند باشد |
یعنی مهمترین خصیصه معلمی را که دانایی است دارا باشد و بر آنچه که آموزش میدهد تسلط علمی داشته باشد و بتواند پاسخگوی سوالات دانشآموزان باشد. |
دیندار باشد |
از دیدگاه تربیت دینی علی رغم اینکه بر دانایی معلم تاکید میگردد، با این وجود آن را شرط کافی برای نشستن بر کرسی معلمی نمیداند بلکه آنچه که معلم را الگو و سرمشق رفتاری دانشآموزان قرار میدهد، ادب، اخلاق و تقوای اوست. بنابراین منظور از دینداری و دارا بودن این خصوصیات عالی، رفتاری است که لازم است شخصیت و منش معلم به آنها آراسته گردد. |
آشنا با تربیت کودک باشد |
بدون شناخت ویژگیهای رشد و نیازها و خواستههای کودک در مراحل مختلف سنی و بدون آشنایی با چگونگی شکل گیری مفاهیم در ذهن کودک و دیگر ابعاد شخصیتی او امکان تعلیم و تربیت وجود نخواهد داشت. معلم باید کودک را بشناسد و راههای تامین نیازهای عاطفی، اجتماعی و عقلی او را بفهمد. |
باوقار و سنگین باشد |
شغل معلمی به مانند دیگر شغلها نیست، او با کرامت انسان سروکار دارد. اگر با وقار و با هیبت نباشد در چشم دانش آموزان کوچک جلوه میکند، در این صورت احترام و اعتماد از او سلب میشود. وقار و سنگینی و برخوردهای همراه با ادب و بیان سخنان حکیمانه، معلم را در نزد دانشآموزان بزرگ و قابل اعتماد میسازد و به عنوان الگو و تکیهگاه دانش آموزان محسوب میگردد. |
با مروت باشد |
این ویژگی نیز از این جهت مهم است که معلم با خردسالان و کودکان سروکار دارد، کسی که سخت دل و سنگدل است، نمیتواند با روحیه لطیف و ظریف کودک ارتباط برقرار کند. دل معلم باید نرم و به اصطلاح رحم دل باشد و از آنجایی که کودکان به علت کمی تجربه و کوچکی ظرفیت روانی خطاهای بسیاری را مرتکب میشود، معلم باید دارای روحیه گذشت و اغماض باشد و مروت و مردانگی را در مواقع لزوم و برای تادیب کودک در نظر داشته باشد. |
پاکدامن باشد |
این اصل از آنجا ناشی میشود که کودکان به معلم خود بسیار اعتماد دارند و هرگز در عفت و پاکدامنی او شک نمیکنند، لذا معلم باید از این اعتماد دانش آموزان در جهت تادیب آنها بهره جوید و حتی در اندیشه خود آنچه را که خلاف عفت و پارسایی است، نگذارند. فراموش نکنیم کوچکترین خلاف معلم در این راستا ضربهای بر پیکره کودک میزند که قابل جبران نخواهد بود. |
نظیف باشد |
این اصل از این یافته روانشناسی ناشی میشود که کودکان قبل از آنکه به مرحله تفکر منطقی و تفکر انتزاعی برسند در مرحله حسی- حرکتی قرار دارند؛ یعنی ابزار شناختشان از جهان حواس آنهاست. کودکان دبستانی افراد را از وضع ظاهرشان ارزیابی میکنند، در واقع معلمی که سر و صورت و لباسش مرتب، تمیز و شیک است در نظر کودکان فردی بزرگ و قابل احترام است و فردی که تمیز و نظیف نباشد، از او دوری میکنند و حرفهایش را جدی نمیگیرند و اگر کودکان او را الگوی خود قرار دهند، کودکانی بار خواهند آمد که نسبت به نظافت و بهداشت فردی بیمسئولیت خواهند بود. |
راه معاشرت را بداند |
این ویژگی از اصل تفاوتهای فردی ناشی میگردد. روانشناسی امروز در شناخت توانمندیهای روحی و روانی آدمی معتقد است که افراد دارای الگوهای متفاوتی در رفتار هستند، زیرا محیط ژنتیکی و محیط اجتماعی کودکان و پایگاههای فرهنگی واقتصادی آنان با یکدیگر متفاوت است. حتی کودکان دوقلوی همسان با هم برابر نیستند. بنابراین معلم باید بداند که با هر کودک چگونه باید برخورد و معاشرت نماید. نسخه یکسان پیچیدن برای همه در سیستم تعلیم و تربیت جواب نمیدهد. از طرف دیگر معلم باید بداند که کودک را چه وقت تشویق و چه وقت تنبیه کند و زمان و مکان مناسب برای تعلیم و تربیت را بشناسد. |
جمعآوری و تنظیم: کاویاب