چطور چرخه شرم را بشکنیم؟
تعداد کمی از ما میتواند بگوید که واقعا کیست
ما از اینکه خود واقعی و حقیقیمان را نشان دهیم، شرم و ترس داریم. ترس از طرد شدن و کنار گذاشته شدن. به همین خاطر مدام نقاب میزنیم و نقش بازی میکنیم. این شرم یک چرخه مهلک دارد که در این مطلب به آن اشاره کرده و راههای برون رفت از این چرخه شرم را توضیح خواهیم داد.
من و شما فقط یک بار زندگی میکنیم. اما تعداد کمی از ما میتواند بگوید که واقعا کیست. چرا؟ زیرا میترسیم دیده شدن و شنیده شدن آنچه واقعا هستیم منجر به طرد ما شود، در واقع این ترس از طرد شدن به خاطر آنچه باید با نباید انجام دهیم، نیست و این عدم پذیرش ما کاملا شخصی است. در واقع شما همیشه احساس میکنید خوب و کامل نیستید و این احساس فاجعهای بزرگ است.
بگذارید مثالی برایتان بزنم:
فکر کنید وارد فصل بعدی زندگی خود شدهاید، به عقب مینگرید و متعجب میشوید که من واقعا کیستم؟، چطور به اینجا رسیدم؟ احساس افسوس و پشیمانی به ندرت به شما اجازه میدهد خود واقعیتان به دنیای اطراف خود نشان دهید، چیزی که به جا میماند یک زندگی خالی از شور و نشاط، خالی از حس یکتایی و منحصر به فرد بودن است که باید در زندگی تجربه کنید. این احساس یکتایی موهبتی است که به جهانیان داده میشود.
اسکار وایلد، شاعر، نویسنده و نمایشنامهنویس برجسته این موضوع را به سادگی بیان کرده است: بیشتر افراد در واقع عین دیگرانند. افکار آنها همان طرز فکر دیگران است، زندگی آنها سراسر تقلید است و شور و عشقشان اقتباسی است.
تقلید از دیگران تلاشی است برای پوشاندن احساس ترس مخرب، ناامنی و کمالگرایی. بسیاری از ما لباسی از شرم میپوشیم تا به جای نشان دادن آنچه واقعا هستیم، خودی را نشان دهیم که مورد قبول دیگران است. وقتی شرم در زندگی ریشه میدواند، ناخودآگاه به هنرپیشههایی در تئاتر زندگی خود تبدیل میشویم. بدین صورت ما از اصل خود دور میشویم در عوض سعی میکنیم تایید و پذیرش دیگران را کسب کنیم.
من باور نمیکنم اگر کسی ادعا کند واقعا همان است که مینماید. در واقع با نقاب زدن از خود محافظت کرده و از درد اجتناب میکنیم و این سبب میشود روح ما ناخودآگاه دریابد به غیر از این روش نمیتواند به زندگی خود ادامه دهد. به همین خاطر است که نقاب میزنیم، به همین خاطر است که در نمایش زندگی نقش بازی میکنیم. زیرا احساس میکنیم اگر خود واقعی و یکتایمان باشیم، ریسک بزرگی برای زندگی در این دنیای پهناور است، ریسک طرد شدن که ما را از ارتباط با اطرافیانمان بازمیدارد (چه کار کنیم که برایمان مهم نباشد دیگران درباره ما چه فکری میکنند؟).
تله موردتایید بودن
اغلب عدم تمایل ما به اینکه خود واقعیمان باشیم به دلیل آن است که ارزش ما با عملکرد خوب ما در نقش همسر، خواهر یا برادر، کارمند، والدین، مربی یا مدیر اجرایی گره خورده است. در واقع اگر نقش خود را خوب ایفا کنیم، پذیرفته میشویم. اما اگر ضعیف عمل کنیم، ارزش تایید و ارتباط دیگران را نخوایم داشت. از آن بدتر به دلیل شرم اگر اشتباهی مرتکب شویم نتیجه میگیریم که مشکل داریم. بنابراین برای کاهش درد ناشی از طرد شدن بسیاری از ما به چرخه شرم پناه میبریم.
خودمراقبتی
در بسیاری موارد وقتی در هویت خود احساس ناامنی میکنیم (همان ارزشی که از عملکرد ما ناشی میشود)، به آن بخش از مغز روی میآوریم که خودمراقبتی آن توانایی ما را در خلاقیت و نوآوری از بین میبرد. بنابراین بر اساس ارزش و اعتباری که از دیگران دریافت میکنیم، عمل میکنیم. برعکس، کسانی که میدانند که هستند و به آنچه هستند باور دارند، خود را مستحق تایید میدانند و این از هویت سالم آنها نشات میگیرد.
یکی دیگر از اثرات نامطلوب خودمراقبتی در برابر تایید دیگران، انزواطلبی است. وقتی منزوی میشویم، از دسترسی افراد بد به خودمان جلوگیری میکنیم. اما مشکل اینجاست که در این حالت تدافعی، افراد باارزش، خوب و مطمئن را از خود دور میکنیم. نتیجه ناخوشایند آن این است که هر چه سنمان بالاتر میرود و همچنان نقاب خود را حفظ میکنیم، خود واقعی و درست ما دیگر کمتر قابل تشخیص میشود و شیوه زندگی نادرستمان تبدیل به عادت میشود.
مکانیسم شرم
مکانیسم شرم گرچه نامرئی و غیرقابل تشخیص است اما قابل پیشبینی است. به گذشته و یکی از اشتباهات خود فکر کنید، هر چه میخواهید بگویید و خود را تخلیه کنید، نگران برداشت دیگران نباشید و نگذارید دوباره در چرخه شرم گیر بیفتید. پس از این تجربه ببینید آیا باز هم احساس شرم و ناتوانی به قلبتان بازخواهد گشت؟
در واقع وقتی شرم در قلب ما جا خشک میکند، سعی میکنیم ترس خود را از بروز آن مخفی کنیم. اینجاست که نقاب خودمراقبتی ما وارد عمل میشود. وقتی ترسهای خود را مخفی میکنیم، کم کم خودمان را نیز مخفی میکنیم. وقتی خود را مخفی میکنیم، منزوی میشویم و ارتباط خود را با کسانی که به ما ارزش نمینهند، قطع میکنیم. نتیجه این قطع ارتباط و انزوا بیشتر شدن احساس شرم، نقاب خودمحافظتی بیشتر، پنهان کاری و قطع ارتباط و انزوای بیشتر خواهد بود. در چنین وضعیتی در عشق، ارتباط و احساس تعلق سختگیر میشویم. خودمراقبتی ناشی از شرم مکانیسمی است که از آغاز بشریت وجود داشته است. متاسفانه تا زمانی که آگاهانه در جهت مدیریت دنیای درون خود اقدام نکنید، این چرخه شرم از هم گسسته نخواهد شد (چگونه خوش بین باشیم؟).
جنگ دنیای درون
اگر ما دنیای درون خود را مدیریت نکنیم (فکر، احساس، سلامت روحی و روانی) او ما را مدیریت میکند. ذهنیت ما درباره شرایط و وضعیتمان در زندگی سبب میشود برطبق آنچه باورسیستم ما درست میپندارد، عمل کنیم. در واقع اگر شرایط ما در زندگی ما را به این باور برساند که ما پر از عیب و مشکل هستیم، قربانی فلاکت و عاجز در پیشرفت و بهبود خود میباشیم، تجربههای زندگی ما هم بیشتر به این سمت میرود که نشان دهد پر عیب و ایراد هستیم تا این نظریه را تصدیق کند. در چنین شرایطی واقعا نمیتوان زندگی کرد، پس راه بیرون آمدن از این چرخه مهلک چیست؟
شکستن چرخه شرم
شکستن چرخه شرم تصمیمی نیست که بتوان در یک روز گرفت. در عوض باید هر روز تصمیم بگیریم عزم و اراده قوی برای شکستن چرخه شرم در زندگی خود داشته باشیم. قدم اول در برداشتن نقاب خودمراقبتی و شرم از ذهن و قلبمان، آسیبپذیری است. با اظهار جملاتی چون “من به کمک نیاز دارم”، “احساس ضعف میکنم”، “مرا ببخش”، “لطفا کمکم کن” به افراد امن و مطمئن، از آسیبپذیری برای شکستن چرخه شرم استفاده میکنیم. گفتن این جملات نه تنها ما را در این راه کمک میکند، بلکه پلی از اعتماد بین ما و کسانی میسازد که میخواهند به ما کمک کنند تا هویت واقعی خود را بازیابیم.
مولفه دوم برای رهایی از چرخه شرم دستیابی به خودآگاهی است. همه ما در زندگی روزمره و فعالیتهای شخصی و حرفهای خود نیازمند مقداری خودآگاهی هستیم. بدون خودآگاهی خود را با واقعیت دروغین فریب خواهیم داد. در عوض، اگر خود را گول نزنیم، خود را در شرایط رشد و در نهایت موفقیت قرار خواهیم داد.
خودآگاهی یعنی بدست آوردن درک درستی از عادات شخصی، نقاط قوت، حوزههایی که نیاز به رشد دارند، دیدگاه شما به زندگی همچنین آگاهی از وضعیت روحی و احساسی خود در چرخه زندگی. هرچه شناختتان از خود بیشتر باشد، بهتر میتوانید با تغییرات سازگار شوید، رشد مداوم داشته باشید و رشد شخصی خود را اندازه بگیرید. به عبارت دیگر، هرچه بیشتر درباره عادات و تمایلات خود بدانید، راحتتر میتوانید عادات خود را بهبود بخشید و به موفقیت برسید. چطور میتوان به خودآگاهی رسید؟ یکی از بهترین و موثرترین روشها این است که از زندگی خود بازخورد بگیرید. بازخوردهای صادقانه. اما تا زمانی که آسیبپذیر نباشید و درخواست کمک نکنید، نمیتوانید این بازخوردها را دریافت کنید.
مرحله سوم و مهم در شکستن چرخه شرم، تغییر در قلب و احساس است که با مقابله با باورهای محدودکنندهای که درباره خود و تجربه زندگی خود تاکنون ساختهاید، حاصل میشود. تنها با تغییر ذهنیت خود میتوانید به آزادی برسید، تغییر روشی که خود، دیگران و زندگی را میبینید. این در سطح ذهنی اتفاق نمیافتد. تغییرات ماندگار در سیستم باورهای اساسی شما رخ میدهد. خاطرات گذشته، دیدگاه ما را نسبت به خودمان و متعاقبا اعتقاد ما نسبت به ارزش و تواناییهای خود در ایجاد بهترین خودمان در دنیای اطراف تحت تاثیر قرار میدهند. آشتی با گذشته برای کاستن از درد و شرم و دستیابی به هویت سالم ما که مبتنی بر ارزش و اعتبار است، بسیار اهمیت دارد.
اما یک سوال باقی میماند
از بین بردن شرم و برداشتن نقاب خودمحافظتی در گرو پاسخ به یک سوال است: “فکر میکنید که هستید؟” پرسیدن این سوال با یک آهنگ صدا میتواند سرزنشکننده باشد. وسیلهای برای سرزنش و نگه داشتن شما در زندان شک، شرم، عدم فعالیت و ناامنی. اما با یک آهنگ صدای متفاوت، این سوال دعوتی است به قدم گذاشتن در راه ارزش و تبدیل به کسی که تغییرات مثبت در زندگی اطرافیان خود ایجاد میکند.