آیا چشم زخم خرافه است یا واقعیت دارد؟

خود را از چشم زخم محفوظ بدارید

چشم زخم

اعتقاد به چشم زخم از قدیم الایام نه تنها در ایران بلکه در فرهنگ‌ های مختلف و از زمان‌های دور حتی در یونان باستان وجود داشته است و معمولا برای دفع آن از تعوذ، حرز، دعا و مانند آن استفاده می‌شود. رسم است هنگام تعریف از چیزی عبارت‌های “از چشم بد دور” و “ما شاء الله” را به کار ببرند، همچنین برای داماد و عروس یا فردی که می‌خواهد به حج مشرف شود یا کسی که خانه ی جدید خریده یا ساخته، گوسفند قربانی کرده و اسپند دود می‌کنند. چرا که برخی معتقدند این کارها آنان را از خطرات و چشم بد دور می‌کند.

تعریف

چشم زخم عبارت است از آسیبی که تصور می‌شود از نگاه حسود، بدخواه یا حتی ستایشگر به کسی یا چیزی می‌رسد. کسی را که گمان می‌رود چشمش چنین تأثیری دارد بد چشم، چشم شور، نظر زدن، نظر رساندن و امثال آن تعبیر می‌کنند. در عربی نیز در مورد چشم زدن اصطلاحات العین، الإصابه بالعین، العین اللامه، عین الکمال، الازلاق بالأبصار و … را به کار می‌برند.

چشم زخم در قرآن

در میان آیات قرآن مجید، مفسران دو آیهء زیر را دلیل بر وجود چشم زخم دانسته‌اند:

۱ ـ آیه ی “وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهٍ وَ ما أُغْنی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُون”؛ “گفت: ای پسران من، از یک دروازه داخل مشوید از دروازه‌های مختلف داخل شوید. و من قضای خدا را از سر شما دفع نتوانم کرد و هیچ فرمانی جز فرمان خدا نیست. بر او توکل کردم و توکل کنندگان بر او توکل کنند”.

این کلامی است که یعقوب (علیه السلام) به فرزندان خود گفته است. از سیاق داستان چنین استفاده می شود که عزیز مصر ایشان را در حال اجتماع، و صف‌بسته ببیند، زیرا می‌دانست که عزیز مصر همه آنها را نزد خود می‌طلبد، و ایشان در یک صف یازده نفری در برابرش قرار می‌گیرند، و عزیز هم می‌داند که ایشان همه برادران یکدیگر و فرزندان یک پدرند، بلکه ترس یعقوب از این بوده که مردم ایشان را که برادران از یک پدرند در حال اجتماع ببینند و چشم بزنند.

قبول تاثیر چشم زخم به طور اجمال به این معنی نیست که به کارهای خرافی و اعمال عوامانه در اینگونه موارد پناه برده شود که هم بر خلاف دستورات شرع است، و هم سبب شک و تردید افراد ناآگاه در اصل موضوع است، همانگونه که آلوده شدن بسیاری از حقایق با خرافات این تاثیر نامطلوب را در اذهان گذارده است. گویا (و خدا داناتر است) در آن موقع که فرزندان، مجهز و آماده سفر شدند، و برای خداحافظی در برابرش صف کشیدند، به طور الهام درک کرد که این پیوستگی، آن هم با این وضع و هیات جالبی که دارند به زودی از بین می‌رود و از عدد ایشان کم می‌شود، و چون چنین معنایی را احساس کرد لذا سفارش کرد که هرگز تظاهر به اجتماع نکنند، و زنهارشان داد که از یک دروازه وارد شوند، و دستور داد تا از درهای متفرق وارد شوند، تا شاید بلای تفرقه و کم شدن عدد، از ایشان دفع شود.

یعقوب (علیه السلام) که همه چیز را در ید قدرت الهی می‌دانست در ادامه اضافه می‌کند که: “عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ” یعنی در عین اینکه دستورتان دادم به منظور دفع بلایی که از آن بر شما می‌ترسم متوسل به آن شوید، در عین حال توکلم به خداست، چه در این سبب و چه در سایر اسبابی که من در امورم اتخاذ می‌کنم. و این مسیری است که هر عاقل رشیدی باید سیره ی خود قرار دهد، زیرا اگر انسان دچار گمراهی نباشد ، می‌بیند و احساس می‌کند که نه خودش مستقلا می‌تواند امور خود را اداره کند، و نه اسباب عادی که در اختیار اوست می‌توانند مستقلا او را به مقصدش برسانند، بلکه باید در همه ی امورش به وکیلی ملتجی شود که اصلاح امورش به دست اوست، و او است که به بهترین وجهی امورش را تدبیر می‌کند، و آن وکیل همان خدای قاهری است که هیچ چیز بر او قاهر نیست، و خدای غالبی است که هیچ چیز بر او غالب نیست، هر چه بخواهد می‌کند و هر حکمی که اراده کند انفاذ می‌نماید.

۲ ـ آیه ی “وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ”؛ “و کافران چون قرآن را شنیدند نزدیک بود که تو را با چشمان خود به سر درآورند و می‌گویند که او دیوانه است”.

در تفسیر این آیه نظرات گوناگونی داده‌اند:

بسیاری از مفسران گفته‌اند: منظور این است که دشمنان به هنگامی که آیات با عظمت قرآن را از تو می‌شنوند، به قدری خشمگین و ناراحت می‌شوند، و با عداوت به تو نگاه می‌کنند که گویی می‌خواهند تو را با چشم‌های خود بر زمین افکنند و نابود کنند!
در توضیح این معنی جمعی افزوده‌اند که آنها می‌خواهند از طریق چشم زدن که بسیاری از مردم به آن عقیده دارند و می‌گویند در بعضی از چشم‌ها اثر مرموزی نهفته است که با یک نگاه مخصوص ممکن است طرف را بیمار یا هلاک کند، تو را از بین ببرند.

بعضی دیگر گفته‌اند که این کنایه از نگاه‌های بسیار غضب‌آلود است مثل اینکه می‌گوییم فلان کس آن چنان بد به من نگاه کرد که گویی می‌خواست مرا با نگاهش بخورد یا بکشد!

تفسیر دیگری برای این آیه به نظر می‌رسد که شاید از تفسیرهای بالا نزدیک‌تر باشد و آن اینکه قرآن می‌خواهد تضاد عجیبی را که در میان گفته‌های دشمنان اسلام وجود داشت با این بیان ظاهر سازد و آن اینکه: آنها وقتی آیات قرآن را می‌شنوند آن قدر مجذوب می‌شوند و در برابر آن اعجاب می‌کنند که می‌خواهند تو را چشم بزنند (زیرا چشم زدن معمولا در برابر اموری است که بسیار اعجاب‌انگیز می‌باشد) اما در عین حال می‌گویند: تو دیوانه‌ای، و این راستی شگفت‌آور است، دیوانه و پریشان گویی کجا و این آیات اعجاب‌انگیز جذاب و پرنفوذ کجا؟ این سبک مغزان نمی‌دانند چه می‌گویند و چه نسبت‌های ضد و نقیضی به تو می‌دهند؟

چشم زخم
اعتقاد به چشم زخم از قدیم الایام بوده است

آیا چشم زدن واقعیت دارد؟

به طور کلی از نظر عقلی چشم زدن امر محالی نیست، چه اینکه بسیاری از دانشمندان امروز معتقدند در بعضی از چشم‌ها نیروی مغناطیسی خاصی نهفته شده که کارایی زیادی دارد، حتی با تمرین و ممارست می‌توان آن را پرورش داد، خواب مغناطیسی از طریق همین نیروی مغناطیسی چشم‌ها است.

بسیاری نقل می‌کنند که خود افرادی را دیده‌اند که دارای این نیروی مرموز چشم بوده‌اند، و افراد یا حیوانات یا اشیایی را از طریق چشم زدن از کار انداخته‌اند. لذا نه تنها نباید اصراری در انکار این امور داشت بلکه باید امکان وجود آن را از نظر عقل و علم پذیرفت.
در روایات اسلامی نیز تعبیرات مختلفی دیده می‌شود که وجود چنین امری را اجمالا تایید می‌کند.

در حدیثی می‌خوانیم که ” اسماء بنت عمیس” خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) عرض کرد: گاه به فرزندان جعفر چشم می‌زنند، آیا “رقیه”ای برای آن‌ها بگیرم (منظور از “رقیه” دعاهایی است که می‌نویسند و افراد برای جلوگیری از چشم زخم با خود نگه می‌دارند و آن را تعویذ نیز می‌گویند) پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: “آری، مانعی ندارد، اگر چیزی می‌توانست بر قضا و قدر پیشی گیرد چشم زدن بود”!

و در حدیث دیگری آمده است که امیر مۆمنان (علیه السلام) فرمود: پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) “رقیه” گرفت، و این دعا را خواند: اعیذکما بکلمات التامه و اسماء اللَّه الحسنی کلها عامه، من شر السامه و الهامه، و من شر کل عین لامه، و من شر حاسد اذا حسد (شما را به تمام کلمات و اسماء حسنای خداوند از شر مرگ و حیوانات موذی، و هر چشم بد، و حسود آن گاه که حسد ورزد می‌سپارم)، سپس نگاهی به ما کرد و فرمود: این چنین حضرت ابراهیم برای اسماعیل و اسحاق تعویذ نمود.

ذکر این نکته لازم است که هیچ مانعی ندارد این دعاها و توسل‌ها به فرمان خداوند جلو تأثیر نیروی مرموز چشم‌ها را بگیرد همان گونه که دعاها در بسیاری از عوامل مخرب دیگر اثر می‌گذارد و آن‌ها را به فرمان خدا خنثی می‌کند.

متأسفانه این باور هم مانند خیلی از عقاید دیگر دینی دستخوش تحریف و دگرگونی شده و آمیخته با خرافات است. از نگاه رفتار شناسی عقیدتی و روان‌شناسی تاریخی، هنگامی که یک نفر به فرد یا چیزی علاقه پیدا می‌کند اگر این اظهار نظر از روی حسادت یا دشمنی باشد، در همان لحظه امواجی منفی همراه با ذرات منفی نگاه از مغز به آن فرد یا جسم برخورد می‌کند و موجب تضعیف و یا تخریب و حتی از بین رفتن می‌شود.

وجود این مسایل و حقایق نمی‌تواند موجب توهین یا تهاجم به افراد دیگر باشد و آن‌ها را در مظان شوری چشم و یا نظر زدن قرار دهد. اما اصالت قدرت تخریب نگاه‌های آلوده به حسرت توسط دکتر «کیندل» دانشمند رفتارشناس انگلیسی پنج سال پیش به اثبات رسیده است و دلیلی بر حقانیت این باور در دین ما محسوب می‌شود. بنابراین در اصالت این باور با توجه به تأیید آن توسط اسلام و دانشمندان کارآمد شکی وجود ندارد، اما هر حرکتی را نمی‌توان به حساب چشم زخم گذاشت و برای آن افراد دیگر را محکوم کرد.

بهترین ابزار از نگاه دین علیه امواج ویرانگر یاد شده، صدقه است که به طور معجزه آسایی در این زمینه مورد عمل قرار می‌گیرد.
متاسفانه آمیختن این باور دینی با باورهای نادرست و عوامانه و خرافی سبب کم رنگ شدن جایگاه علمی‌و دینی این باور شده است.
لازم است، کارشناسان دینی و پژوهشگران حوزه های مربوط با قاطعیت مرز بین واقعیت و خرافات را تبیین کنند. بخصوص که خرافات از زمان های خیلی دور در جوامع گوناگون رواج داشته و هنوز هم وجود دارد و بعضی حرکات نادرست که بیشتر جنبه شیادی و رمالی و دعانویسی دارد، مانند جن گیری و رمالی و… باید به جامعه شناسانده شود تا از فعالیت شیادانی که میلیون‌ها تومان از پول مردم را با استفاده از سادگی و محدودیت معلومات به دست می‌آورند، جلوگیری شود.

نتیجه

از آنچه گذشت درمی‌یابیم که چشم زخم امری است که در اسلام و مبانی دینی و تمدن اسلامی باوری خرافی و تلقین، تلقی نشده و نه تنها انکارپذیر نیست، بلکه در مبانی دینی ما نیز از آن سخن به میان آمده است.

بسیاری از حکما، فلاسفه و محققان نیز آن را حقیقت دانسته و در توجیه آن سخن گفته‌اند. در دو سوره از قرآن نیز بدان اشاره شده است: قلم/۵۱ و یوسف/۶۷. روایات متعددی نیز وجود چشم زخم و تأثیر آن را تأیید کرده و دعاهایی را در جهت مصون ماندن از تأثیرات بد آن آموزش داده‌اند. به همین سبب است که از دیرباز آیه ی “و إن یکاد … ” تعویذ و گردنبندی برای دفع چشم زخم و چون تابلویی نقش بر دیوار خانه‌هاست.

جمع آوری و تنظیم: کاویاب

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.